سهلام
خوفین همه آیا؟
ما ی بار خواستیم بریم استفراغو ببینیم فقط جهت تضعیف روحیشون!!!!
سعادت نداشتن موقع رفت منو ببینن دیگه!
یکشنبه ساعت 5/30 پرواز داشتن ب رشت ، من از ساعت 5 فرودگاه بودم
ی سربازه اونجا بود گف:من 41 ساله اینجا کار میکنم بت میگم با این مه پرواز کنسله!
(من زنگیده بودم لیدر استفراغ ک اون گف بازیکنا دارن سوار هواپیما میشن!)
پس ب این دلیل با سربازه شرط بستیم ک ی ناهار مهمون ما اگه اینا نیومدن!
حالا بشمار ی ساعت!
دو ساعت
د مگه میان!
ک یهو اعلام شد پرواز کنسل شده!!!!!!!!!!!!
منو میبینی:
تا ساعت 9 اونجا بودم..!
ولی خدایی هوادارای استفراغ بکس باخالی بودن!
با همه ی دخملایی ک اونجلا بودن دوس شدم!
داشتیم گپ میزدیم یهو ساره لو داد ک من پرسی ام!
کله ی 30 نفر آدم ب سمت من چرخید!
حالا همه با هم حرف میزدن مگه میتونستم ج بدم!
اما دهن چن نفرو سرویس کردم!
از جمله ی نفر ک ب علی کریمی فوش داد و منم ..........
بلاخره یکشنبه مث لشکر شکست خورده برگشتیم خونه......
تا 3شنبه
ساعت7/30 پرواز برگشت ب تهران داشتن من از ساعت6 اونجا بودم
بعد از ی ساعت معطلی بلاخره تشریف فرما شدن!
یهو این سربازه سگ شد!نذاش حتی ی نفر ب بازیکنا نزدیک شه.....!
فقط تونستم از خسرو – میلاد – آرش امضا بگیرم
خدایی فقط اون سه نفر با اخلاق بودن اونروز ...همه مغرور بودن...
ن تورو خدا! مگه پرسپولیس ان ک با اخلاق باشن؟!؟!؟؟!؟!؟
مصی جونم گف ک از امین منوچهری واسش امضا بگیرم اما نشد دیه.....
ی سربازه منو دیده میگه : آخه پرسپولیس داره میره تو میای ، داره برمیگرده تو میای ، استقلال داره میره تو میای ! آخه تو چقد میای آخه!حالا خوبه از همه ده تا ده تا امضا داریا!!!!
اول از همه خواستم از خسرو امضا بگیرم دستم رو از دفترچه ورنمیداشتم! خسرو گف: میذاری امضا کنم؟!؟!؟!؟گفتم باشه! آخه هی داش گاماس گاماس امضا میکرد و بازیکنای دیگه هم داشتن میرفتن
منم دفترچه ام دس خسرو بود!
خلاصه بعد ی ساعت همراه بودن با استفراغ و کر کری خوندن رفتیم خونه!
+من همیشه میرم فرودگاه پیش پرسپولیسیا ، ولی دفه قبل فک میکردم بازی تو تهرانه و نشد ک برم
ایندفه هم ب این دلیل رفتم ک کری بخونم چون باخته بودن!
چون تیم استفراغه امضاها رو میذارم!!!!
خسرو:
میلاد ک اول اسممو اشتب نوشت ریحانه!!!
بعد گفتم درس کرد!:
آرش ک واسم سلول کشیده فک کنم!!!
اصن ندید داره چی امضا میکنه!:
نکته ای با کمی تاخیر!
تولد یکتا جون رو بش تبریک میگم
آغوشی باش و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ، بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ، فقط نگاه باشد و نفس ، زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ، همین حالا هم دیر است...!!!
تف به این زندگی که انقدربه خاطرش گریه کردم و اون حتی یک لحظه منو نفهمید...!
-
خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید خاطرات نه سر دارند؛ نه ته ! بی هوا می آیند تا خفه ات کنند میرسند گاهی وسط یک فکر گاهی وسط یک خیابان... و گاهی حتی وسط یک صحبت... سردت می کنند؛ رگ خوابت را بلدند! زمینت میزنند ... خاطرات... تمام نمی شوند ... تمامت می کنند ... !!
+اسمم داره یادم میره ....چون تو صدام نمیکنی........(مخاطب خاص)
نظرات شما عزیزان:

.gif)
نه واسه کیمیا میخواستم.
یکی یعنی کی؟!! بچ استقلال یا طرفدارا ؟!!

اینکه روژین باهات حرف نمیزنه به این دلیله که تو از بقیه دوستاش خییییییییییییلی با ارزش تری
مثلا آدم وقتی یه طلای گرون قیمت داشته باشه همه جا ازش استفاده نمیکنه.....
پس بدون از همه ی آدمایی که اون باهاشون حرف میزنه ارزشت خیلی خیلی خیلی بالا تره......

+ معلمای دینی + پرورشی!

+ باس درس بخونی ک کاری بسیار سخت میباشد
.gif)
+ ب نظر من خیلیییییی خوبه[نیشخند]
مرسی بابت تبریک تولد
.gif)

.gif)